.. هَمــ آغوشـــ🤍🪐🫀 .. ←پارت۲۶۳→
ارسلان گودزیلا می خوادکولم کنه؟؟واقعا؟!!جونه دیا؟!!ایول به مرامت داش ارسی...عجب بچه بامعرفت وخوش قولی بودی ومن خبرنمی دونستم!!
باذوق گفتم:یعنی راس راسکی می خوای کولم کنی؟!!
روش سمت من نبود ونمی تونستم صورتش وببینم ولی صدای خنده اش به گوشم خورد...باشیطنت گفت:چه کنیم دیگه دل رحمی زیادم واسمون دردسرشده!!
نیشم به اندازه عرض صورتم بازبود!!داشتم ذوق مرگ می شدم...کوله ارسلان وروی دوشم انداختم وباذوق دستام و به هم کوبیدم...واسش بوس فرستادم وگفتم:عاشقتم ارسی!!
وپریدم روی کول ارسلان...
بالحن شیطونی گفت:واقعا؟!!
گنگ ومتعجب گفتم:چی واقعا؟!!
- واقعا عاشقمی؟!!
پوزخندی زدم وگفتم:نه بابا...وقتی خیلی ذوق زده میشم هی هی الکی واسه طرفم ماچ وبوسه می فرستم ومیگم عاشقتم!!
ارسلان خندیدوگفت:خدا بده ازاین ذوق زده شدنا!!!
خندیدم وچیزی نگفتم...
ازجا بلندشد وقدم اول وبرداشت وحرکت کرد...
باید تمام این راهی که من اومده بودم وبرمی گشتیم تابرسیم به متین و نیکا...ارسلان تقریبا باید دوساعت من و روی کولش تحمل کنه!بیچاره ارسلان قطع به یقین تابرسیم اونجاکتلت آبلَمبوشده میشه...آخـــــی!!
یه پنج دقیقه ای از راه رفتنمون گذشته بودوهیچ حرفی بین من وارسلان ردوبدل نشده بود...ای باباحوصله ام سررفت...چرا این ارسی گودزیلا هیچی نمیگه؟!!
کلافه وبی حوصله گفتم:ارسی...من حوصله ام سررفته!!
- هَمِش بزن سرنره!!
اخمی روی پشونیم نشست...گفتم:هه هه هه!!بی مزه...
خندیدوگفت:آخه دخترخوب من چه کاری می تونم برای حوصله سر رفته توبکنم؟!هان؟؟
رفتم توفکر...
راست میگه این بیچاره چیکارمی تونه بکنه؟!!باهام حرف بزنه؟؟نه بابا...حالامی شینه مثل دیشب ازغم وغصه هاش میگه دپ میشم...پس چیکارکنه؟!!...
آهان!!یافتم...خودشه!!
بشکنی زدم وذوق زده گفتم:واسم آهنگ بخون!!
خونسردوبی تفاوت گفت:بروبابا توام حال داری!!به نظرت من تواین وضعیت که کم مونده کمرم ازوسط نصف بشه،حال آهنگ خوندن دارم؟!!
آروم زدم توسرش وگفتم:حرف نباشه!!توگفتی هرکاری می کنی تامن باهات قهرنباشم پس الکی غرنزن وراهت وبرو.وباذوق ادامه دادم:اگه تونمی خونی پس من می خونم!!
وبدون اینکه به ارسلان اجازه حرف زدن بدم،شروع کردم به خوندن:
- لب دریا کنار تو...دل من بی قرار تو...خوبه تو این همه آدم...من شدم دارو ندار تو...میدرخشی مثه الماس..
نه ازاین زیاد خوشم نمیاد...بذاریه چیزدیگه بخونم...
وبی معطلی رفتم تونخ آهنگ بدی:
- ...بیشتر از همیشه تو یادم معتادم نمیری ازجلوچشم...هرچی میرم شاته بعد...میبینمت تو بیداری...تو خواب من میایو میری بعدش میشه خواب بد...
نه ولش کن از اینم زیاد خوشم نمیاد...بریم آهنگ بعدی:
باذوق گفتم:یعنی راس راسکی می خوای کولم کنی؟!!
روش سمت من نبود ونمی تونستم صورتش وببینم ولی صدای خنده اش به گوشم خورد...باشیطنت گفت:چه کنیم دیگه دل رحمی زیادم واسمون دردسرشده!!
نیشم به اندازه عرض صورتم بازبود!!داشتم ذوق مرگ می شدم...کوله ارسلان وروی دوشم انداختم وباذوق دستام و به هم کوبیدم...واسش بوس فرستادم وگفتم:عاشقتم ارسی!!
وپریدم روی کول ارسلان...
بالحن شیطونی گفت:واقعا؟!!
گنگ ومتعجب گفتم:چی واقعا؟!!
- واقعا عاشقمی؟!!
پوزخندی زدم وگفتم:نه بابا...وقتی خیلی ذوق زده میشم هی هی الکی واسه طرفم ماچ وبوسه می فرستم ومیگم عاشقتم!!
ارسلان خندیدوگفت:خدا بده ازاین ذوق زده شدنا!!!
خندیدم وچیزی نگفتم...
ازجا بلندشد وقدم اول وبرداشت وحرکت کرد...
باید تمام این راهی که من اومده بودم وبرمی گشتیم تابرسیم به متین و نیکا...ارسلان تقریبا باید دوساعت من و روی کولش تحمل کنه!بیچاره ارسلان قطع به یقین تابرسیم اونجاکتلت آبلَمبوشده میشه...آخـــــی!!
یه پنج دقیقه ای از راه رفتنمون گذشته بودوهیچ حرفی بین من وارسلان ردوبدل نشده بود...ای باباحوصله ام سررفت...چرا این ارسی گودزیلا هیچی نمیگه؟!!
کلافه وبی حوصله گفتم:ارسی...من حوصله ام سررفته!!
- هَمِش بزن سرنره!!
اخمی روی پشونیم نشست...گفتم:هه هه هه!!بی مزه...
خندیدوگفت:آخه دخترخوب من چه کاری می تونم برای حوصله سر رفته توبکنم؟!هان؟؟
رفتم توفکر...
راست میگه این بیچاره چیکارمی تونه بکنه؟!!باهام حرف بزنه؟؟نه بابا...حالامی شینه مثل دیشب ازغم وغصه هاش میگه دپ میشم...پس چیکارکنه؟!!...
آهان!!یافتم...خودشه!!
بشکنی زدم وذوق زده گفتم:واسم آهنگ بخون!!
خونسردوبی تفاوت گفت:بروبابا توام حال داری!!به نظرت من تواین وضعیت که کم مونده کمرم ازوسط نصف بشه،حال آهنگ خوندن دارم؟!!
آروم زدم توسرش وگفتم:حرف نباشه!!توگفتی هرکاری می کنی تامن باهات قهرنباشم پس الکی غرنزن وراهت وبرو.وباذوق ادامه دادم:اگه تونمی خونی پس من می خونم!!
وبدون اینکه به ارسلان اجازه حرف زدن بدم،شروع کردم به خوندن:
- لب دریا کنار تو...دل من بی قرار تو...خوبه تو این همه آدم...من شدم دارو ندار تو...میدرخشی مثه الماس..
نه ازاین زیاد خوشم نمیاد...بذاریه چیزدیگه بخونم...
وبی معطلی رفتم تونخ آهنگ بدی:
- ...بیشتر از همیشه تو یادم معتادم نمیری ازجلوچشم...هرچی میرم شاته بعد...میبینمت تو بیداری...تو خواب من میایو میری بعدش میشه خواب بد...
نه ولش کن از اینم زیاد خوشم نمیاد...بریم آهنگ بعدی:
۱۷.۴k
۲۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.